قوس قزح

گشتن درباره‌اش در فضای مجازی لطافت ندارد. دستکم نگاه من این است. شرحی منطقی و علمی می‌دهند از پدیده‌ای که ندرتا در #طبیعت می‌توان شاهدش بود: نور بیرنگ بلکه #زردفام خورشید خالص نیست و با عبور از احجام شفاف به اجزایش تجزیه می‌شود و گستره‌ای را در بر می‌گیرد از سرخ خونرنگ تا بنفش سیر، که آستانه‌های دامنه تشخیص چشم نوع بشرند؛ به همراه توده‌ای اعداد و ارقام و نمودار از این گستره به اصطلاح مرئی. گریزی هم می‌زنند به آن آزمایش دانشمند انگلیسی #اسحاق_نیوتن، با #منشور و کشف اجزای نور؛ همان که باریکه نور خورشید را از میان منشور سه گوشه‌ای عبور داده و مسحور جداشدن پرتوهای رنگین آن شده بود! نظیر همین تجربه را من و بسیاری چون من در سال‌های کودکی و نوجوانی داشته‌ایم؛ نه با منشور شیشه‌ای خوشتراش که با بدنه شفاف خودکار بیک، در یک روز بهاری نیک! که نور خورشید قوت داشت و نیلی آسمان ابر نداشت؛ دستکم برای من که اینگونه بود.
حتی نخستین تجربه تماشای #رنگین_کمان را هم در مدرسه داشتم. سر صف مراسم صبحگاه و باز هم در فصل بهار! کمانی بسیار بزرگ که فاصله دو انتهایش از کرانه‌ای تا کرانه‌ای دیگر در افق رسیده بود. همانجا بود که فهمیدم رنگین کمان طبیعی که نتیجه همکاری قطرات آب در ابرها و نور آفتاب است دو کمان است نه یک کمان؛ کمانی پررنگ و کوچک در درون کمانی کمرنگ و بزرگ!
شنبه صبحی که دی‌ ماه نیمه را گذرانده بود، در دل از خدا نشانه‌ای می‌خواستم که این #تجلی را در آسمان دیدم. در چشمم آنقدر زیبا آمد که نتوانستم قابش نگیرم! در جایی خوانده‌ام که به باور افسانه‌ای غربی در پای رنگین‌کمان گنجی پربار نهفته است و البته هیچ کس را یارای رسیدن به آن نیست. کسی چه می‌داند، شاید آنجا که انتهای کمان است گنجی هم در انتظار من است.
دیدگاه ها (۰)

قدرت انحصار

تجربه مرمت

حیوان سال ۱۴۰۳

راز خرابه بخش دوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط